با نمک

وبلاگی اجتماعی.علمی.فرهنگی.و سرگرمی

با نمک

وبلاگی اجتماعی.علمی.فرهنگی.و سرگرمی

خدمات پس از فروش

                                                       خدمات پس از فروش  

 

یکی از مدیران که مدتی برای شرکت در یک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود، تعریف کرده است که روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود می گذشتم. رفتار جوانی نظرم را جلب کرد. او با جدیت و حرارتی خاص مشغول تمیز کردن یک ماشین بود. بی اختیار ایستادم. مشاهده فردی که این چنین در حفظ و تمیزی ماشین خود می کوشید مرا مجذوب کرده بود. مرد جوان پس از تمیز کردن ماشین و آیینه های بغل ، راهش را گرفت و رفت و چند متر آن طرفتر، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاد. رفتار وی گیجم کرد . به او نزدیک شدم و پرسیدم : «مگر آن ماشینی را که تمیز کردید متعلق به شما نبود ؟ نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت: «من کارگر کارخانه ای هستم که آن ماشین از تولیدات آن است. دلم نمی خواهد اتومبیلی را که ما ساخته ایم کثیف و نامرتب جلوه کند.»

نتیجه: دوستان بیائیم در راه پیشرفت، رشد و اعتلای کارمان نهایت سعی و تلاش خود را بکنیم .

راست و دروغ

                            راست و دروغ   http://www.mob.ir/files/Pictures/BIRD(mob.ir).GIF

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است

کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است

کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.  

کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست.  

کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است

کسی که پول می گیرد تا درقبال دروغ از راست دفاع کند وکیل است

کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است

کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است

کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است
کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است

کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.

کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.
کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سیاستمداراست.

کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است   

 

http://persian-star.org/template/line/sgfg.gif 

 
   

تفاوت عشق و دوست داشتن

                               

تفاوت عشق و دوست داشتن

 

عشق یک جور جوشش کور است و پیوندی از سر نابینائی ، اما د وست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت
عشق در قالب دلها در شکل ها و رنگ های تقریبا مشابهی متجلی میشود اما د وست داشتن در هر روحی جلوه خاصی دارد عشق با د وری و نزدیکی در نوسان است ، اگر د وری به طول بینجامد ضعیف میشود ، اگر تماس  دوام یابد به ابتذال میکشد اما د وست داشتن با این حالت نا آشناست عشق جوششی یکجانبه است ، به معشوق نمی اندیشد که کیست و از این رو همیشه اشتباه میکند
اما د وست داشتن در روشنائی ریشه میکند و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی نیست اما  د وست داشتن در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر میرود و د وست را با خود به قله بلند اشراق میبرد
عشق زیبائی های دلخواه را در معشوق میافریند و دوست داشتن زیبائی های دلخواه را در د وست میبیند و میابد
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و د وست داشتن یک صداقت راستین
عشق در دریا غرق شدن است و د وست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینائی را میگیرد و د وست داشتن بینائی میدهد
عشق ناپایدار و نامطمئن است  و د وست داشتن لطیف است وپایدار و سرشار از اطمینان
عشق همواره با اشک آلوده است و د وست داشتن سراپا یقین 
از عشق هرچه بیشتر میشنویم سیراب تر میشویم و از د وست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر
عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند اما د وست داشتن ، د وست را محبوب و عزیز میخواهد
در عشق رقیب منفور است و در د وست داشتن عزیز
عشق اسارت در دام غریزه است و د وست داشتن آزادی از جبر مزاج عشق مامور تن است و د وست داشتن پیغمبر روح 

چالش ذهنی استاد با شاگردان

 

 

 استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند.آیا هر چیزی که وجود دارد خدا خلق کرده است ؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرده است
استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرده پس او شیطان را نیز خلق کرده، چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانسته ثابت کند که عقیده به مذهب خرافه ای بیش نیست.شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"استاد پاسخ داد: "البته"شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد آیا سرما وجود دارد؟"استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "شاگردان به سوال شاگرد خندیدند.شاگرد گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. پس سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. پس تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار می برد.
در آخر شاگرد از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟" استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند.

نام  آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن 

                            

     هرگاه احساس کردی گناه کسی آنقدر بزرگ است

      که نمی توانی او را ببخشی بدان اشکال از  

     کوچکی روح توست نه از بزرگی گناه او

             

               

 

  اگه می تونستم تو دنیا یه چیز دیگه باشم می خواستم اشک تو باشم

                       که تو چشمات متولد بشم

                                      روی گونه هات زندگی کنم

                                                     و روی لب هات بمیرم