زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه
ساغر و باده بود بر سر و دستم به تو چه
تو به محراب نشستی احدی گفت چرا؟
من که در گوشه ی میخانه نشستم به توچه
آتش دوزخ اگر بر سر من می ریزند
تو که خشکی چه به من ؛ من که ترهستم
به تو چه
ادامه...
سلام بر آقا مهدی عزیز ودوست داشتنی وبلاگ قشنگی داری خیلی جالبه .موفق باشی متن قشنگیه ولی حیف که دیگه از من گذشته یه سری هم به وبلاگ من بزن ما که با شما از این حرفها نداریم من به قرآن دوست دارم بانمک من در هر صورت موفقیت شما موفقیت ماست فقط torbat یادت نره از طرف دوست وهمکار شما : مجتبی (سینا)
شعر بسیار زیبایی بود موفق باشی دوست خوبم...
هر دو تا پستت قشنگ بود
سلام بر آقا مهدی عزیز ودوست داشتنی
وبلاگ قشنگی داری خیلی جالبه .موفق باشی
متن قشنگیه ولی حیف که دیگه از من گذشته
یه سری هم به وبلاگ من بزن ما که با شما از این حرفها نداریم من به قرآن دوست دارم بانمک من
در هر صورت موفقیت شما موفقیت ماست
فقط torbat یادت نره
از طرف دوست وهمکار شما : مجتبی (سینا)
تیمیس تیمیس۰...........